کد مطلب:154098 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:141

یزید و سر ابی عبدالله
روزی كه سرهای شهدا را بر یزید وارد كردند از كثرت ازدحام حدود ظهر سرها وارد مجلس یزید شد.

كاخ یزید در آن روز به انواع زینت آراسته بود، برای یزید تخت مرصعی نهاده و اطراف آن را صندلی های طلا و نقره چیده و شخصیتهای داخلی و خارجی هر یك در جای خود قرار گرفته بودند، مأمورین ابن زیاد وارد شدند و فریاد كشیدند: به عزت امیر سوگند كه خاندان ابوتراب را كشتیم و آن ها را ریشه كن نمودیم، شرح واقعه را بیان كردند و سرها را نزد یزید گذاشتند.

سر حسین در طشت طلا قرار داشت، سكینه و فاطمه دختران ابی عبدالله علیه السلام قد می كشیدند تا سر را در داخل طشت ببینند، همین كه چشمشان به سر پدر افتاد صدای شیونشان بلند شد.

یزید با چوب دستی بر لبهای حسین می زد و می گفت: یوم بیوم بدر امروز از جنگ بدر انتقام گرفتیم و این اشعار را می خواند:



1- لیست اشیاخی ببدر شهدوا

جزع الخزرج من وقع الاسل



2- فاهلو و استهلوا فرحا

ثم قالوا یا یزید لا تشل



3- قد قتلنا القوم من ساداتهم

و عدلناه ببدر فاعتدل



4- لعبت هاشم بالملك فلا

خبر جاء و لا وحی نزل






5- لست من خندف ان لم انتقم

من بنی احمد ما كان فعل [1] .

شاعر پارسی زبان ترجمه این اشعار را به فارسی به شعر آورده:



1- پدرانم كه به بدر از خزرج

ناله ها از دم شمشیر شنید



2- كاش بودند و بگفتندی شاد

دست تو درد مبیناد یزید



3- آنقدر سرور از آنان كشتیم

تا كه با بدر برابر گردید



4- بازی هاشم و ملك است و جز این

خبری نامد و وحیی نرسید



5- نیم از خندف اگر نستانم

كینه ام ز آل نبی بی تردید



ابوبرزه اسلمی كه در ملجس حضور داشت و رسول خدا (ص) را درك كرده بود صدا زد:یزید! لبهای حسین را چوب می زنی؟ رسول خدا (ص) را دیدم كه این لب ها و لبهای برادرش حسن را می بوسید و می مكید و می فرمود: انتما سیدا شباب اهل الجنة قتل الله قاتلكما و لعنه و اعد له جهنم و سائت مصیرا.

«شما دو نفر آقای جوانان بهشتید خدا بكشد قاتل شما را و او را لعنت كند و جهنم را برایش آماده سازد كه بد جایگاهی است [2]


[1] مرحوم سيد در لهوف اشعاري را كه يزيد خوانده است به عبدالله بن الزبعري نسبت داده كه در جنگ احد سروده است و ديگران هم از او تبعيت نموده و نسبت به ابن زبعري داده اند ليكن آنچه مسلم است تمام اشعار نمي تواند از اين شاعر باشد مانند بيت دوم و پنجم بلكه اشعار اين شاعر 16 بيت در تواريخ از جمله سيره ابن هشام جلد سوم صفحه 143 آمده كه فقط بيت اول در اشعار ابن زبعري ديده مي شود (لهوف ص 180).

[2] بحار ج 45 ص 132 - حياة الحسين ج 3 - ص 377 - سيره ابن هشام ج 3 ص 143 - طبري ج 7 ص 383 لهوف ص 180.